احتضارِ نظم جهانی: پایان رقبا و تولد «ابرقدرتِ سرکش» آمریکا

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - گزارش تحلیلی نشریه فارن افرز با عنوان «جهان در حال احتضار» (با اقتباس از متن اصلی) یک ارزیابی جسورانه از وضعیت ژئوپلیتیک کنونی ارائه میدهد. این گزارش نه تنها پایان دوران قدرتهای نوظهور را اعلام میکند، بلکه با یک نگاه انتقادی، ایالات متحده را در غیاب یک رقیب همتراز، در آستانه تبدیل شدن به یک «ابرقدرت سرکش» (Rogue Superpower) میبیند. این تحلیل، با تمرکز بر رکود جهانی ناشی از فرسودگی محرکهای رشد سنتی (فناوری، جمعیت و تسخیر سرزمینی) و اوجگیری چین، نه تنها وضعیت موجود را ترسیم میکند، بلکه خطرات اخلاقی و رفتاری ایالات متحده در این محیط تکقطبی غیررقابتی را نیز برجسته میسازد. در این گزارش تفصیلی، ما این فرضیهها را کالبدشکافی کرده و به طور خاص، به نقد رویکرد «ابرقدرت سرکش» آمریکا خواهیم پرداخت.
پایان دوران ظهور و رکود جهانی
نقطه آغاز تحلیل فارن افرز، یک مشاهده تاریخی مهم است: برای اولین بار در قرنها، موتورهای اصلی رشد جهانی که همواره توازن قوا را بر هم میزدند، از حرکت ایستادهاند. در گذشته، امپراتوریها و قدرتهای جدید بر بستر جهشهای تکنولوژیک عظیم (انقلاب صنعتی)، انفجار جمعیت جوان و امکان تسخیر یا استعمار سرزمینهای جدید رشد میکردند. امروزه، این سه نیرو به بنبست رسیدهاند:
۱. توقف جهشهای تکنولوژیک: در حالی که فناوریهای جدید (مانند هوش مصنوعی) وجود دارند، رشد بهرهوری ناشی از آنها هنوز به اندازه اختراعات گذشته (مثل برق یا موتور احتراق) گسترده و دگرگونکننده نیست.
۲. بحران جمعیتی: جمعیت در کشورهای توسعهیافته و حتی نوظهور (بهویژه چین) در حال سالخوردگی است. نیروی کار جوان و ارزان که موتور رشد اقتصادی بود، در حال کاهش است.
۳. پایان تسخیر سرزمینی: در عصر پس از ۱۹۴۵، تصرف نظامی سرزمینهای دیگر (جز با ریسک جنگهای ویرانگر) تقریباً ناممکن شده است، و منابع طبیعی و بازارها دیگر از طریق استعمار سنتی قابل دسترسی نیستند.
افول چین بهعنوان آخرین قدرت نوظهور:
چین، که به عنوان آخرین مثال بارز قدرت نوظهور ظهور کرد، اکنون به اوج خود رسیده است. بحران بدهیهای محلی و شرکتهای دولتی، همراه با کاهش جمعیت جوان و مهاجرت استعدادها، رشد عظیم این کشور را متوقف کرده است. چین دیگر پتانسیل لازم برای برهم زدن کامل نظم جهانی یا جایگزینی کامل آمریکا را ندارد. این رکود چین، که تا همین اواخر بهعنوان رقیب اصلی هژمون آمریکا تلقی میشد، در واقع آمریکا را در موقعیت منحصر به فردی قرار میدهد.
آمریکا: ابرقدرت سرکش در غیاب رقیب
فرضیه کلیدی این گزارش این است که با افول یا سکون رقبای بالقوه، ایالات متحده در حال افزایش فاصله قدرت خود با سایر کشورهاست. اما این افزایش قدرت در غیاب مسئولیتپذیری رخ میدهد و آمریکا را به یک «ابرقدرت سرکش» تبدیل میکند.
ظهور ابرقدرت سرکش (Rogue Superpower)
اصطلاح «ابرقدرت سرکش» برای توصیف دولتی به کار میرود که با وجود برخورداری از برترین توان نظامی و اقتصادی جهان، به طور فزایندهای از تعهدات بینالمللی خود سر باز میزند، سازمانهای چندجانبه را تضعیف میکند و منافع ملی خود را به صورت یکجانبه و بدون توجه به پیامدهای جهانی دنبال مینماید.
نقدهای اصلی به سیاست خارجی آمریکا در این عصر عبارتند از:
۱. یکجانبهگرایی و نقض هنجارها:
خروج از توافقات بینالمللی: آمریکا در سالهای اخیر (بهویژه در دوران ترامپ، که سیاستهای آن ریشه در تمایلات عمیقتر دارد) از توافقهایی، چون توافق اقلیمی پاریس، توافق هستهای ایران (برجام) و سازمانهایی مانند یونسکو خارج شده یا در آنها اخلال ایجاد کرده است.
استفاده افراطی از تحریم: اعمال تحریمهای ثانویه گسترده علیه کشورها و شرکتهایی که با رقبای آمریکا تجارت میکنند، که عملاً نوعی «جنگ اقتصادی» خارج از چارچوب نهادهای بینالمللی است، نشاندهنده استقلال آمریکا از قواعد جهانی است. این امر حاکمیت دیگر کشورها و استقلال نهادهایی مانند بانکهای مرکزی اروپایی را تحتالشعاع قرار میدهد.
۲. استفاده از قدرت نظامی بدون پاسخگویی:
تضعیف حقوق بینالملل: از زمان جنگهای پس از ۱۱ سپتامبر، آمریکا بارها قوانین بینالمللی را نادیده گرفته است (مانند استفاده از شکنجه، بازداشتهای طولانیمدت در گوانتانامو، یا دخالتهای نظامی بدون مجوز صریح شورای امنیت سازمان ملل).
افزایش نظامیگری به جای دیپلماسی: در غیاب یک رقیب بازدارنده، آمریکا بیشتر تمایل دارد که مسائل را از طریق نمایش قدرت نظامی حل کند تا از طریق گفتوگوهای سخت و سازش در مجامع بینالمللی.
۳. نفعگرایی و انزوای اخلاقی:
تغییر اولویتها: سیاست خارجی آمریکا بهطور فزایندهای از ترویج ارزشهای لیبرال و دموکراسی (که محور هژمونی پسا-جنگ جهانی دوم بودند) به سمت منافع مالی و امنیتی بسیار محدود و کوتهبینانه شیفت پیدا کرده است.
فقدان رهبری جهانی در مسائل حیاتی: در مواجهه با چالشهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی، پاندمیها و مهاجرت، آمریکا به جای ایفای نقش رهبر و هماهنگکننده، عقبنشینی کرده و عملاً وظایف رهبری جهانی را به حال خود رها کرده است.
این نگاه انتقادی استدلال میکند که قدرت آمریکا اکنون نه تنها جهان را هدایت نمیکند، بلکه به دلیل رفتارهای یکجانبه و خودسرانه، نظم جهانی را تهدید میکند. آمریکا در این وضعیت، دیگر «ژاندارم خیرخواه» نیست، بلکه قدرت عظیمی است که فقط برای خودش عمل میکند و در نتیجه، بیثباتی را در جهان میگستراند.
خطرات کوتاهمدت و امید بلندمدت
تحلیل فارن افرز خطرات حاد کوتاهمدت این عصر رکود را به روشنی بیان میکند:
• تشدید نظامیگری توسط قدرتهای در حال افول: کشورهای ضعیفشوندهای مانند روسیه و چین، بهجای پذیرش کاهش نفوذ خود، ممکن است برای حفظ موقعیت یا منحرف کردن افکار عمومی از مشکلات داخلی، به اقدامات نظامی و توسعهطلبانه (مانند تهدید تایوان یا جنگ در اوکراین) روی بیاورند. این اقدامات معمولاً در پاسخ به حس احاطه شدن توسط قدرت مسلط (آمریکا) و تلاش برای ایجاد مناطق نفوذ صورت میگیرد.
• فروپاشی کشورهای شکننده: رکود اقتصادی جهانی، عدم وجود یک الگوی رشد جذاب و کاهش تمرکز قدرتهای بزرگ بر کمکهای توسعهای، منجر به فروپاشی حکومتهای ضعیف و افزایش بیثباتی منطقهای، تروریسم و بحرانهای مهاجرت میشود.
• فرسایش دموکراسیها: در داخل کشورهای غربی، رکود اقتصادی و نابرابریهای فزاینده، اعتماد عمومی به نهادهای دموکراتیک را کاهش داده و موجب ظهور جنبشهای پوپولیستی و گسستهای داخلی میشود.
امید در بلندمدت:
با این حال، این گزارش یک روزنه امید را نیز باز میگذارد. پایان رقابتهای هژمونیک شدید و تلاشهای بیامان برای تسلط بر جهان (که معمولاً به جنگهای ویرانگر ختم شدهاند)، ممکن است به ثبات نسبی بلندمدت بینجامد. اگر قدرتهای در حال افول تسلیم وضعیت موجود شوند و آمریکا یاد بگیرد که قدرت خود را با مسئولیتپذیری بیشتری اعمال کند، جهان میتواند از چرخه خشونتآمیز رقابت ابرقدرتها رهایی یابد. این چشمانداز، جهانی است که در آن مناقشات وجود دارند، اما خطر جنگهای ویرانگر بزرگ کاهش مییابد.
تحلیل فارن افرز در مورد «جهان در حال احتضار» تصویری تیره از رکود جهانی ترسیم میکند که در آن، آخرین قدرتهای بزرگ (چین و آمریکا) به دلایل متفاوت به سرنوشت خود رسیدهاند. با این حال، نگاه انتقادی به آمریکا بهعنوان «ابرقدرت سرکش» مهمترین هشدار این گزارش است. اگر ایالات متحده قدرت بیرقیب خود را صرفاً برای منافع کوتاهمدت و یکجانبه به کار گیرد، نه تنها نظم جهانی را به ثبات نمیرساند، بلکه بیاعتمادی، هرج و مرج و تمایل دیگر کشورها به مسلح شدن را تشدید خواهد کرد و به این ترتیب، خود عامل بیثباتی در «جهان در حال احتضار» خواهد شد. بقای صلح در بلندمدت، نه در افول رقبا، بلکه در مسئولیتپذیری اخلاقی و سیاسی تنها قدرت باقیمانده نهفته است.
12239023
مهمترین اخبار بینالملل











