باشگاه خبرنگاران جوان؛ حمیدرضا غلامزاده* - پس از بروز فتنه داعش و گروههای تکفیری در سوریه و عراق در سال ۲۰۱۱، ایران توانست با اقتدار کامل ورق را برگرداند و ضمن تأمین امنیت خود، محور مقاومت را هم تقویت نموده و توسعه دهد. این پروژه نظامی یکی از مهمترین پروژههای راهبردی در منطقه به کارگردان ایران بود و توانست کشورهای دیگری، چون روسیه و ترکیه را نیز در چارچوب سناریوی خود به بازی بگیرد. ایران علاوه بر این توانست در یکی از مهمترین پروندههای منطقه و جهان، نقش آمریکا را کمرنگ کرد تا جایی که در چارچوب مذاکرات آستانه هیچ اثری از آمریکا برای تعیین سرنوشت وجود نداشت.
در جریان تحولات اخیر و تحرکات تحریرالشام، همانطور که گفته شده اقدامات ممکن از سوی ایران صورت گرفته و عدم همراهی و تمایل بشار اسد به ماندن در قدرت و تغییر رویه او مانع از تأثیرگذاری ایران و توقف روند سقوط این کشور شد. بخشی از افکار عمومی، این اتفاقات را دلیلی بر اشتباه بودن حضور ایران در سوریه از ابتدای جنگ داعش تلقی کردند. اما باید توجه کرد مقابله با داعش و دفاع از سوریه، ایران و جبهه مقاومت در سال ۲۰۱۱ یک پروژه مستقل بود و اتفاقات دسامبر ۲۰۲۴ پروژهای دیگر و میتوان گفت در هر دو مورد، ایران عملکرد عقلانی و مناسبی مبتنی بر شرایط داشته است.
اما همانطور که در ابتدا گفته شد، مقطع دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، فاصله این دو پروژه است که ضرورت داشت برای ایران به عنوان یک پروژه مستقل دیده شود که از آن غفلت شد. بر خلاف دو پروژه ابتدایی و انتهایی، این مقطع، نظامی نبوده و در عرصه اقتصادی و اجتماعی باید کارهایی صورت میپذیرفت. وضعیت سوریه در پانزده سال اخیر به شدت تضعیف شده و اقتصاد این کشور آسیب جدی دید که منجر به فشارهای اقتصادی به مردم شد. مضاف بر هزینهها و تخریبهای جنگ، تحریمهای غربی نیز مسیر التیام این درد را ناهموار و کندتر کرد. در سالهای اخیر و پس از ثبات نسبی در سوریه، متحدین سوریه و به ویژه ایران میبایست در کنار امنیت و مبارزه با تروریسم، موضوع بازسازی و احیای زیرساختها و ستون فقرات اقتصادی این کشور را نیز مورد توجه قرار میدادند.
نگاهی به واردات و صادرات ترکیه و سوریه
ترکیه بهرغم اختلافات سیاسی با سوریه و قطع روابط، بیش از ۲ میلیارد دلار تبادل تجاری با سوریه داشته است، اما این رقم برای ایران ده درصد ترکیه و حدود ۲۵۰ میلیون دلار است. این در حالی است که در شرایط عادی و پیش از حملات تروریستی ۲۰۱۱ میزان صادرات ایران به سوریه بیش از ۴۵۰ میلیون دلار بوده است و در این مدت نتوانسته به نرخ گذشته خود نیز برسد. البته این نرخ تا سال ۲۰۱۷ روند صعودی داشته و به ۳۲۰ میلیون دلار در آن سال رسید؛ اما در سال ۲۰۱۸ با کاهش ۵۰ درصدی به ۱۶۰ میلیون دلار میرسد که باید آن را نتیجه بازگشت تحریمهای آمریکا دانست.
اگرچه کاهش ابتدایی مبادلات به دلیل بازگشت تحریمها طبیعی است، اما استمرار آن، ناشی از فقدان راهبرد برای حل مساله است. در سالهای اخیر با افزایش تحریمهای آمریکا علیه ایران، روسیه، ونزوئلا و سوریه فرصتهای همکاری مناسبی برای باشگاه تحریمیها وجود داشته که یک نمونه از آن در خصوص کمک به ونزوئلا برای احیای صنعت نفت این کشور به تجربه موفقی تبدیل شد. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی ایران باید تمرکز خود را بر روی همکاری اقتصادی با کشورهای تحریمی میگذاشت و در این مهم توجه بیشتر را معطوف به حوزههای راهبردی مینمود. سوریه کشوری راهبردی در سیاست خارجی و منطقهای ایران بوده و با همان استدلالی که ایران در سال ۲۰۱۱ به کمک نظامی این کشور رفت، باید در طول این سالها به بازسازی اقتصادی کمک میکرد. توجه به ظرفیتهای صادراتی محصولات سوریه با هدف بهبود اقتصاد این کشور و همچنین سرمایهگذاری در فرصتهای ارائه شده از سوی سوریه به ایران میبایست با این هدف دنبال میشدند.
تبادلات اقتصادی، در حد تشریفات باقی ماند
باید پذیرفت سازوکار همکاری اولیه که در قالب نظامی بود در مقطع میانی نیز بر همه چیز سایه افکنده بود و رویکرد توسعه روابط اقتصادی و تسهیل حضور بخش خصوصی در سوریه وجود نداشت. حسن شاه حسینی، رئیس اداره دوم خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه در نشستی درباره تجارت با سوریه گفته بود: «وضعیت سوریه به دلیل تحریمهای سزار آمریکا، شرایط جنگی و بیماری، شرایط خاصی دارد. از سال ۱۳۹۵ که حلب آزاد شد و امنیت و ثبات در سوریه برگشت، تلاش بر این بود، علاوه بر جنبههای حضور نظامی ایران، در زمینههای اقتصادی هم در سوریه حضور داشته باشیم.
تمام کارهای انجام شده در سوریه بیشتر در حد توافقنامه و موافقتنامه است.»
همین مسئول در سال گذشته خطاب به فعالان اقتصادی ایرانی از آنها خواسته بود «خودتان بروید سوریه و راه تعامل با تجار سوری را پیدا کنید!» نکته مهم اینجاست که به اذعان مسئول میز سوریه در وزارت امور خارجه «طرف سوری پای کار است» و ایدههایی هم برای همکاری ارائه شده بود، اما اهتمام جدی برای پیشبرد روابط تجاری وجود نداشته است. بدیهی است بخش خصوصی و تجاری برای اقدامات خود بر محاسبات مالی اتکا میکند، اما در تفکر راهبردی نظام، ضرورت داشت فارغ از محاسبات اقتصادی، با نگاه سرمایهگذاری و هزینهکرد راهبردی برای رشد اقتصاد سوریه و حضور سرمایهگذاران و تجار ایران در این کشور اقدام و هزینه صورت میگرفت.
علاوه بر انحصارگرایی، عدم جدیت در تعاملات بینالمللی و تجاری مشکل دیگری است که گریبانگیر روابط خارجی ایران است. در اعزام عمده هیاتهای همکاری به کشورهای دیگر توجه جدی به عملیاتی و کاربردی بودن اعضای هیات نمیشود و بخش قابل توجهی از این هیاتها تشریفاتی و بلااستفاده است. از سوی دیگر، در پیگیری توافقات و تفاهمها نیز نقیصه جدی وجود دارد و این اسناد معمولاً فقط برای امضا شدن هستند و فرایند مناسبی برای پیگیری و به ثمر رساندن آنها وجود ندارد. این اختلال در موضوعی راهبردی و بحرانی مانند سوریه بسیار مخربتر است و اشکالات مضاعفی ایجاد میکند.
غفلت از تبادل فرهنگی از دریچه سمنها
نکته دیگر در مورد مقطع میانی حضور ایران در سوریه، به عرصه اجتماعی و سیاسی باز میگردد. با توجه به تجربه پیشین در بوسنی و هرزگوین، به نیروهای ایرانی در سوریه تذکر داده شده بود که از خطاهای گذشته عبرت گرفته و به مسائل فرهنگی و اجتماعی در سوریه توجه داشته باشند. البته در این مدت با زحمات زیاد، مسیری برای فعالیتهای فرهنگی در جامعه سوریه باز شد؛ با این حال، این اقدامات صرفاً فرهنگی و کوتاه مدت طراحی و اجرا میشدند و به وجوه اجتماعی و سیاسی حضور ایران در سوریه توجه کافی نمیشد. برای فهم بهتر این موضوع، میتوان به تجارب کشورهای دیگر توجه نمود. کشورهایی، چون آمریکا، ترکیه و عربستان با استفاده از ظرفیت جامعه مدنی و تشکلهای مردمنهاد راه خود را به درون جوامع مخاطب باز کرده و تکیهگاهی برای نفوذ خود ایجاد میکنند تا بتوانند رویکرد مطلوب خود را از طریق ایشان و از درون جامعه به مردم کشور هدف تزریق نمایند. با جهتدهی به افکار عمومی و ایجاد بدنه اجتماعی در یک کشور، میتوانند در فرایندها و تحولات سیاسی نیز نقش آفرینی و تاثیرگذاری داشت. ایران در عملکرد خود در این حوزه که به دیپلماسی عمومی مربوط میشود، فقر جدی اندیشه و راهبرد دارد. در دوران انقلابهای عربی در منطقه، پس از برکناری حسنی مبارک در مصر، آمریکا به همین ترتیب توانست با استفاده از گروههای مردمی مورد حمایت خود در مصر اعتراضات ۲۰۱۳ را رقم زده و محمد مرسی را برکنار نموده و مجددا مصر را از آن خود کند.
در مجموع باید گفت بهرغم عملکرد مناسب نظامی و امنیتی در دو برهه ابتدایی و انتهایی ۱۵ سال گذشته در سوریه، فقدان تفکر راهبردی برای حفظ و ارتقای این کشور به عنوان یکی از اعضای جبهه مقاومت موجب شد سوریه به روند نزولی خود ادامه دهد و در نتیجهی مشکلات اقتصادی، نارضایتی مردم نسبت به عملکرد دولت افزایش یابد و در نهایت با این تصور که «بالاتر از سیاهی رنگی نیست» به امید بهبود شرایط از تغییر ناگهانی و نظامی حکومت در سوریه استقبال کردند. چه بسا در صورت اقدام مناسب و تعریف یک پروژه اقتصادی و اجتماعی در سوریه در سالهای ثبات نسبی پساجنگ امکان بهبود شرایط و حفظ حلقه میانی جبهه مقاومت وجود داشت و زمینه برای رشد و نفوذ عناصر تروریستی و حمایت عوامل بیرونی پیش نمیآمد.
*کارشناس مسائل بینالملل
12133986