ایران خاک من است، کجا بروم؟

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، به او میگویند «دختر باد»؛ چندین مدال در رشته دوومیدانی کسب کرده و با اینکه 32سال دارد، میگوید که برای المپیک بعدی هم تلاش میکند. در مورد مردم ایران که حرف میزند در چشمانش 2مروارید اشک را میتوان دید و میگوید: آرزویش دیدن دل شاد و لب خندان مردم است. از 7سالگی برای ورزشکارشدن تلاش کرده و هنوز هم ساعتهای زیادی ورزش میکند و برای نام خودش و ایران دویده و باز هم میخواهد بدود.
از مهاجرت ورزشکاران ناراحت است و میگوید: من به شعار «بمان و بساز» خیلی اعتقاد دارم. در شب بارانی چهارشنبه، 22اسفند ماه در استودیوی همشهری میزبان «فرزانه فصیحی» در برنامه «درجهیک» بودیم؛ زن ورزشکار و قهرمان ایران که از پستیها و بلندیهای رشته دوومیدانی برای ما گفت.
شما در 5سال گذشته هیچوقت قبول نکردید که گفتوگوی تصویری انجام دهید و الان بالاخره راضی شدید. چرا این مدت هیچ گفتوگوی تصویری نداشتهاید؟
دلایل شخصی خودم را داشتم؛ دوست داشتم مقداری از این فضا دور باشم.
لقب دختر باد از کجا میآید؟ این لقب را به همه دختران دوومیدانی میدهند؟
این لقب از زمان لیلا ابراهیمی، دونده استقامت ایران گذاشته شده و بعد از آن به دختران دونده دیگر هم این لقب را دادهاند. لقب زیبایی است. القاب خیلی برای من مهم نیستند. من همیشه میگویم که من «فرزانه فصیحی» هستم و برای این اسم تلاش کردهام که اسمم را بهعنوان یک دختر ایرانی در جهان نشان بدهم.
برای این اسم چند سال تلاش کردهاید؟
بیشتر از 15 سال.
چند ساله هستید؟
متولد 13دی 71 هستم.
سال 97 در برنامهای کاملا دخترانه گفتوگویی با فرزانه فصیحی داشتم. آن زمان از ورزش خداحافظی کرده بودید. چرا؟
بله! من یک سال از ورزش دور شدم؛ هر چند ما نمیتوانیم از ورزش جدا شویم. روزهای سختی را گذرانده بودم. آن زمان مسابقات بازیهای آسیایی بود و بعد از چند سال که در اوج بودم، اعزام نشدم. میگفتند که استانداردها را ندارم. آن زمان اعتراض من این بود که ما 4 سهمیه داشتیم، اما فقط 2 سهمیه را اعزام کردند. حرف من این بود که چرا از تمام سهمیهها استفاده نمیکنید؛ درصورتی که کشورهای خارجی از تمام سهمیهها استفاده میکنند.
در آن زمان خداحافظی کردید، اما بعد با قدرت برگشتید و یک رکورد هم جابهجا کردید؟
بله! رکورد را جابهجا کردم. به من گفته بودند که تو فرم بدنت به دوی سرعتی نمیخورد. من هم خواستم که این موضوع را به این دوستان ثابت کنم و ثابت کردم.
از چند سالگی ورزش را به شکل جدی شروع کردهاید؟
من از 7سالگی با ژیمناستیک ورزش را شروع کردم، اما از مدرسه برای مسابقه دوومیدانی انتخاب شدم. آنجا رکورد زدم و بهعنوان یک استعداد معرفی شدم. من آن زمان بهخودم میگفتم که خب، من برای چه باید بدوم، اما بعد از یکسال نگاهم عوض شد و به تمرینها رفتم و در نخستین مسابقه کشوری هم مدال برنز گرفتم؛ به همین ترتیب مدالهای دیگری هم گرفتم و علاقهام برای رکوردهای بعدی بالا رفت. البته الان دوست دارم که از مسیر لذت ببرم. این مسیر و اتفاقاتی که در آن افتاد، هرگز از یادم نمیرود.
شخصیت تو به شکلی است که برای بهدست آوردن اهدافت، خیلی میجنگی؟
خیلی زیاد. من خیلی بیشتر از دوندههای معروف خارجی جنگیدم؛ چون شرایطمان مقداری متفاوت است.
چه چیزی فرق دارد؟
مشکلات در همهجا هست، ولی تفاوتهایی داریم.
یک پستی در شبکه اجتماعی گذاشتهاید و بعد از مسابقات المپیک نوشتهاید که المپیک تمام شد، اما من شاید تنها عضو کاروان بودم که مسابقهام از تلویزیون پخش نشد؛ البته ندا شهسواری هم مثل شما بود. چه حسی داشت؟
برایم خیلی تلخ بود. ما 30 نفر در المپیک بودیم. من انتظار داشتم که دیده شوم؛ بدون شک این تصمیم برای آن دوستان هم سخت بود؛ چون مسابقات من بهدلیل نوع پوشش سایر ورزشکاران کمی متفاوت است، ولی من خودم فکر میکردم دوستانی که در مسابقات حضور داشتند، میتوانستند تنها از من تصویربرداری کنند، اما این کار را هم نکردند. وقتی میبینم که دوستان در کشورهای دیگر در رسانههایشان دیده میشوند، دلم میگیرد.
برای المپیک بعدی تلاش میکنید؟
امید به خدا! تا جایی که بدنم توان داشته باشد، تلاش میکنم. اگر شرایط مهیا باشد و بدن اجازه بدهد، میتوان ادامه داد.
در یکی از ویدئوهایت، مردم ایران را بهترین مردم معرفی کردید. این مردم تا حالا دلت را نشکاندهاند؟
تنها کسانی که همیشه پشت من بودهاند، مردم ایران هستند. من برای این مردم خیلی تلاش میکنم و به تلاشم ادامه خواهم داد.
درآمد ورزشکارها فقط از ورزش است یا تبلیغات هم میگیرند؟
ورزشکار حرفهای باید تمام تمرکزش بر کارش باشد. در نقاط دیگر جهان، ورزشکار حامی مالی دارد؛ درواقع ورزش تبدیل بهکار افراد میشود. من و همسرم که یک تیم 2نفره هستیم، خودمان حامی مالی پیدا کردهایم و خوب کار میکنیم. هزینهها آنقدر بالا بود که نیاز به یار کمکی داشتیم. اولین سالی که من از ایران برای مسابقات رفتم، خانه و ماشینم را فروختم؛ چون حس میکردم که باید سرمایهگذاری کنم، خدا را شکر توانستم.
از چه سالی با همسرت تیم 2نفره تشکیل دادهاید؟
از سال 98.
الان این تیم 2 نفره چه میکنند؟
من داخل زمین هستم و همسرم برنامهها را مدیریت میکند.
تا به حال با هم دچار اختلاف نشدهاید؟
مرز باریکی وجود دارد و خیلی سخت است. گاهی در کار با هم اختلافنظر داریم، اما قبول کردهایم که این تیم 2نفره با هم بهتر پیش میروند. برخی اوقات خسته میشویم، اما وقتی از هم حمایت میکنیم، میتوانیم بهراحتی بلند شویم و ادامه بدهیم. از همسرم ممنونم که این سالها مرا تنها نگذاشت و هرکاری را برای من انجام داد. زنها میتوانند پا به پای مردها کار کنند و در اجتماع باشند، اما وقتی به خانه میرسم و کار خانه را انجام میدهم، آرام میشوم. از زمانی که با همسرم آشنا شدهام، موفقتر هستم.
پدرتان هم حامی شما بود؛ درست است؟
پدرم، مادرم و برادرم؛ چون ما یک خانواده ورزشی هستیم. پدر من والیبالیست بود و 5سال میآمد پای تمرینهای من یا مادرم کارهای روانکاوی مرا انجام میداد و در تکتک مسابقات من حضور داشت و برادرم قهرمان شیرجه و شنا بود و در کل همه دوست داشتند پیشرفت کنم.
زهرا بهروزآذر، معاون زنان ریاستجمهوری به صراحت گفتند که ما با موتورسواری زنان مخالفتی نداریم و باید آزاد شود. تو که دونده هستی، دوست داری موتور هم سوار شوی؟
چقدر خوب. بله. سوار هم شدم و خیلی هم دوست دارم. آزاد شود هم سوار میشوم و فکر میکنم در کیش آزاد هست که امیدوارم در کشور هم آزاد شود.
تا حالا به این فکر کردهای که 50سالگی کجای این جهان هستی و چه میکنی؟
دوست دارم در 50سالگی در آرامش باشم. آنقدر در این سالها دویده و تلاش کردهام که میخواهم در آن سن آرام باشم و دوست دارم فرزند داشته باشم و خانوادهام را بزرگتر کنم.
دوست دارید فرزندانتان دوومیدانی را انتخاب کنند؟
بله! چراکه نه. ژن ورزشی دارند؛ هم پدر و هم مادر. حتی شاید از من خیلی بهتر هم شوند و من تأکیدم این است که بچهها حتما باید در ورزش باشند؛ چراکه دوست دارم لذتهایی را که ما تجربه کردهایم آنها هم تجربه کنند. دوره ورزشی ما سختی داشت، اما لذتهای زیادی هم داشت.
بزرگترین لذت آن چه بوده است؟
بزرگترینش این بوده که جا نزنی و وقتی در چالهای افتادی، بلند شوی و دستت را بزنی روی زانویت و ادامه بدهی. ما باید ادامه بدهیم.
هیچوقت بعد از شکستهایت ناامید نشدی؟ نشده بگویی دیگر نمیشود؟
هیچوقت! و تا الان این اتفاق برای من نیفتاده است؛ چون فکر میکنم که شکست هم جزئی از این فرایند است. تو اگر شکست نخوری، لذت برد را هم نمیتوانی داشته باشی؛ تا همیشه که نمیشود برد باشد. یک موقعهایی هم نیاز است که تو بروی پایین و آنجا را هم نگاهی بیندازی تا قدر آن بالابودن را هم بدانی.
اگر وزیر ورزش شوی، مهمترین کاری که باید برای ورزشکاران انجام شود، چیست؟
وزیر ورزش یکسری کارهای خاص را میتواند انجام دهد و همهچیز با ایشان نیست؛ ولی من اگر وزیر ورزش بودم و میدیدم که دخترها چقدر تلاش میکنند، اهمیت ویژهای به آنها میدادم.
بعد از اینکه زنان در رشتههای ورزشی قهرمان شدند، یک موج گرایش به آن ورزش از طرف زنان زیاد شد؛ در دوومیدانی هم اینگونه بود؟
خیلی زیاد! و الان دوی خیابانی چقدر زیاد است و میبینم که همه مشتاقانه سمت این رشته آمدهاند و من هر روز هزاران پیام از افراد مختلف میگیرم که دوست دارند دو را شروع کنند و این خیلی برای من لذتبخش است.
هدفت برای سال1404چیست؟
دوست دارم مدالی که نگرفتم، یعنی مدال بازیهای آسیایی را انشاءالله بگیرم که البته 2سال دیگر برگزار میشود. البته شرایط سختتر شده که همه آن هم مالی نیست. بعضی مواقع در حد یک تلفن که فرزانه آسیب دیدی و چه کاری میتوانیم برای تو انجام دهیم هم آدم را دلخوش میکند و وقتی میبینی اینطوری نیست، اذیت میشوی.
و حرف آخر؟
برای سال جدید آرزوی شخصی ندارم. مثل چند سال پیش امیدوارم مردم دلشان شاد شود و لبخند روی لبهایشان بیاید و من هم همیشه دونده و قهرمان کوچک مردم هستم و سر تعظیم فرود میآورم برای مردم ایران و به عشق آنها.
تا به حال به مهاجرت فکر کردهاید و از شما خواستهاند که با تغییر تابعیت در کشور دیگری به فعالیتتان ادامه بدهید؟
بله! از من خواستهاند. من خیلی دلم میگیرد وقتی میبینم که ورزشکارها میروند. متأسفانه ورزشکاران خیلی خوبی از ایران مهاجرت کردهاند. من یادم هست که تا چند سال پیش وقتی میدیدند که ورزشکاری دلسرد شده، او را بهنحوی راضی نگه میداشتند، اما الان مقداری اولویتها متفاوت شده است؛ خیلی راحت نخبههای علمی و ورزشی ما از ایران میروند. من به شعار «بمان و بساز» خیلی اعتقاد دارم. میشود ایران را ساخت؛ هر چند خیلی سخت است، اما من میگویم اگر همه بروند، چهکسی قرار است بسازد. نمیدانم شاید یک روزی من هم به این نتیجه برسم که باید بروم، اما امیدوارم که این اتفاق هیچوقت نیفتد. اینجا وطن و خانه من است؛ چرا باید بروم. با احترامی که برای همه ورزشکارها و تصمیمشان قائل هستم، ولی من دوست ندارم این اتفاق بیفتد و دلم میگیرد. ما ورزشکارهای بزرگ مانند سارا خادمالشریعه، میترا حجازیپور و... کم نداشتیم که رفتند. الان هم الناز رکابی رفت، واقعا قلبم از این اتفاق درد میگیرد. دوست ندارم خودم هم این مسیر را انتخاب کنم، اما واقعیتش وقتی فشارها زیاد میشود به این موضوع فکر میکنم. امیدوارم شرایط به شکلی پیش برود که ما و بچههای این سرزمین در همینجا بمانیم. اینجا خانه ماست؛ ما از خانهمان نمیتوانیم فرار کنیم.
منبع: همشهری
انتهای پیام/
12166964