وقتی مغز نابیناها ابرقدرت میشود

باشگاه خبرنگاران جوان - کافه بوی قهوه تازه میداد و موسیقی ملایمی در پسزمینه پخش میشد. علی و ندا کنار پنجره نشسته بودند. علی با همان صدای گرم و آرامش، حرف زد: «وقتی چشمام رو از دست دادم، فکر کردم دنیا برام تموم شده. اما هر روز که گذشت، فهمیدم دنیا هنوز وجود داره و ...»
زمان دانشگاه بود؛ همان روزهای پر از صدا و حرکت که یک گوشهاش، من با علی و ندا آشنا شدم. دو دانشجویی که چشمهایشان دیگر نمیدیدند، اما قلبها و ذهنهایشان روشنتر از هر چراغی بود. تصمیم گرفتیم روز بعد، بیرون از کلاس، در یک کافه کوچک و آرام قرار بگذاریم؛ جایی که بتوانم پای حرفهایشان بنشینم و زندگی را از نگاهشان ببینم.کافه بوی قهوه تازه میداد و موسیقی ملایمی در پسزمینه پخش میشد. علی و ندا کنار پنجره نشسته بودند. علی با همان صدای گرم و آرامش، حرف زد: «وقتی چشمام رو از دست دادم، فکر کردم دنیا برام تموم شده. اما هر روز که گذشت، فهمیدم دنیا هنوز وجود داره، فقط باید روشهای دیگهای برای دیدن پیدا کنم.»
در این مناطق، پردازش بینایی است
ندا با خنده شیرینش که شاید هیچگاه آن را ندیده بود فنجان قهوهاش را بلند کرد: «خیلیها فکر میکنن نابینایی یعنی تاریکی مطلق، اما برای من این شروع کشفهای تازه بود. من جهان رو با گوشها، دستها و بوی محیط میبینم. یه بار تو پارک نشسته بودم و فقط با گوش دادن به صدای برگها روی زمین، تصویری کامل و زندهای از فصل پاییز ساختم.»میخواستم بدانم این تجربه چطور ممکن است؛ چطور مغز میتواند بدون چشمها اینقدر دقیق جهان را حس کند. تحقیقات دانشگاه هاروارد که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، نشان میدهد که در مغز افراد نابینا، مناطقی که معمولا برای پردازش بینایی به کار میروند، برای تقویت حس شنوایی و لمسی فعال میشوند. به عبارت دیگر، مغز این افراد خود را بازسازی میکند و از ظرفیتهای دیگری برای درک جهان بهره میبرد.
چالشهایی که نابینایان با آن دست و پنجه نرم میکنند
ندا ادامه داد: «این یعنی برای من هر صدایی یک تصویر است. صدای پای یک پرنده، بوی خاک بعد باران، همه اینها مثل رنگهایی هستن که من با اونا زندگی میکنم.»علی هم گفت: «نابینایی من رو محدود نکرده، بلکه باعث شده جهان رو از زاویهای دیگه ببینم. شاید تو دیدن با چشمهاتون راحت باشید، اما من یاد گرفتم که جهان رو با تمام وجودم حس کنم.»اما زندگی نابینایان بدون چالش و فقط این برداشتهای شیرین و دلچسب نیست. علی با کمی ناراحتی گفت: «دسترسی به امکانات آموزشی مناسب، کتابهای بریل، فرصتهای شغلی هنوز برای ما محدوده. روز جهانی نابینایان، که از سال ۱۹۹۸ توسط اتحادیه جهانی نابینایان به رسمیت شناخته شده، فرصتیه برای یادآوری این مشکلات. اما باید بیشتر از یک روز باشه؛ باید تغییر واقعی رخ بده.» ندا سر تکان داد و ادامه حرف علی را گرفت: «ما هرگز اجازه ندادیم که این مشکلات غم روی دل ما بیاره. ما زندگی میکنیم، عاشق میشیم و میخندیم.»
تواناییهای تقویت شده در حافظه
دستهای گرم ندا را گرفتم و انگشتهایش را فشار دادم. میخواستم بدانم زندگی روزمرهشان چگونه است. علی توضیح داد: «برای ما، هر روز یه چالشه. اما چالشهای ما، مثل هر آدمی، پر از داستانهای کوچیک و بزرگه. یاد گرفتن استفاده از عصا سفید، تشخیص صداها، تعامل با جامعه و مبارزه با نگاههای ترحمآمیز.» مطالعات دیگری که در مجله علمی Frontiers in Human Neuroscience در سال ۲۰۱۷ منتشر شد، نشان میدهد افرادی که نابینا متولد شدهاند یا زود نابینا شدهاند، تواناییهای تقویتشدهای در حافظه شنیداری و توجه فضایی دارند که به آنها کمک میکند دنیای اطرافشان را دقیقتر درک کنند.
چشمهایی که جهان را بهتر درک میکنند
ندا گفت: «برای من، هر روز یه سفر هیجانانگیزه؛ سفری که در اون دنیا رو لمس میکنم، میشنوم و بو میکشم. درسته ما نور رو با چشمهامون نمیبینیم، اما توی دلمون روشنایی داریم که هر روز بیشتر میشود.» علی هم گفت: «اگر فقط یه روز همه آدما چشمهاشون رو ببندن و با گوش و لمس و دلشون ببینن، شاید جهان رو بهتر درک کنیم.»
میبینیم وقتی جهان اطرافمان تاریک است
یادم میآید وقتی از کافه بیرون آمدم، باران نرم و آرامی میبارید. خیابانها خیس و بوی خاک تازه همه جا را پر کرده بود و انگار جهان داشت حرفهای علی و ندا را با خودش تکرار میکرد: «زندگی فقط به دیدن نیست، بلکه به حس کردنه؛ به اینکه هر لحظه از زندگی رو با تمام وجود لمس کنیم، حتی وقتی تاریکی در اطرافمونه!»
منبع: فارس
12234642