شبکه سحاب و آینده رسانههای بدون آنتن ماهوارهای

باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین شیخیان * - در سالهای اخیر، پرسش اصلی درباره آینده رسانه دیگر این نیست که چه کسی شبکه بیشتری دارد، بلکه این است که چه کسی در گردش معنا نقش مؤثرتری ایفا میکند. افول تدریجی برادکست خطی، تکهتکهشدن مخاطبان و پلتفرممحور شدن مصرف محتوا، نظم قدیمی رسانه را به چالش کشیده و در مقابل، الگوهای تازهای از کنش رسانهای را پدید آورده است؛ الگوهایی که بدون تکیه بر آنتن و پخش سراسری، اما با اثرگذاری فراملی عمل میکنند.
در این نظم جدید، رسانهها بیش از آنکه پخشکننده پیام باشند، به تسهیلگر گردش روایت تبدیل شدهاند. معنا دیگر از یک فرستنده مرکزی به مخاطب ارسال نمیشود، بلکه در شبکهای از رسانهها، پلتفرمها و کنشگران فرهنگی تولید، بازتفسیر و تثبیت میشود. تجربههای بین المللی در این حوزه نشان دادهاند که چگونه میتوان بدون تبدیلشدن به یک شبکه تلویزیونی کلاسیک، به یک مرجع محتوایی و روایی در مقیاس بینالمللی بدل شد؛ مرجعی که محتوایش نه الزاماً از یک آنتن، بلکه از مسیر همکاری و تعامل با رسانههای دیگر دیده میشود.
در فضای رسانهای ایران نیز، تجربه شبکه سحاب در معاونت برونمرزی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را میتوان در همین چارچوب تحلیلی فهم کرد. سحاب نه بهعنوان یک شبکه تلویزیونی خطی جدید، بلکه بهمثابه یک هاب رسانهای شکل گرفته است؛ هابی که مأموریت اصلی آن تولید، بستهبندی و توزیع محتوای چندزبانه برای مخاطبان فراملی و رسانههای شریک است. این تجربه نشان میدهد که حتی در ساختارهای ریشهدار برادکستی نیز میتوان با بازآرایی سازمانی، به منطق رسانههای پسابرادکست نزدیک شد.
تمرکز سحاب بر تولید روایتهای چندزبانه، توسعه VODهای نه سرگرمیمحور بلکه روایتمحور و ایجاد بسترهایی برای دسترسی، ارجاع و بازتوزیع محتوا، نشانهای از درک یک واقعیت مهم است: در جهان امروز، نفوذ رسانهای از مسیر گردش شبکهای معنا حاصل میشود، نه صرفاً از طریق پخش مستقیم. این VODها نه برای رقابت با پلتفرمهای سرگرمی، بلکه بهعنوان بانکهای روایت و مرجع محتوایی طراحی شدهاند؛ جایی که روایتها تثبیت میشوند و سپس در تعامل با رسانههای بزرگتر و منطقهای به گردش درمیآیند.
در این مدل، همکاری با رسانههای خارجی و منطقهای، استفاده از ظرفیت بازپخش و اقتباس، و در کنار آن، حضور هدفمند در شبکههای اجتماعی، اجزای یک راهبرد واحدند. شبکههای اجتماعی در این چارچوب نه هدف نهایی، بلکه مسیرهای فرعی و شتابدهندههایی هستند که به چرخش سریعتر روایتها در اکوسیستم رسانهای کمک میکنند. آنچه اهمیت دارد، ماندگاری روایت در لایههای مختلف رسانهای است، نه صرفاً دیدهشدن لحظهای یک محتوا.
تجربه سحاب از این منظر قابل توجه است که نشان میدهد مدیاهاب بودن الزاماً به معنای فاصله گرفتن از مأموریتهای حاکمیتی یا برونمرزی نیست. برعکس، این الگو میتواند پاسخی ساختاری به محدودیتها، حساسیتها و هزینههای فزاینده برادکست کلاسیک باشد. همانگونه که نمونههای بین المللی توانستهاند با کاهش برجستگی کانال و افزایش قدرت توزیع شبکهای، به بازیگرانی اثرگذار بدل شوند، سحاب نیز در حال طی مسیری است که در آن، رسانه بیش از آنکه روی ریموت کنترل دیده شود، در مسیر گردش معنا در پیش چشم و ذهن مخاطبان کشورهای مختلف حضور دارد.
آینده رسانههای برونمرزی، بهنظر میرسد در همین نقطه رقم میخورد؛ جایی که رسانهها بهجای تمرکز بر داشتن آنتن، بر توان سازماندهی روایت، تولید محتوای چندزبانه و مشارکت فعال در اکوسیستمهای رسانهای جهانی تکیه میکنند. در چنین آیندهای، هابهای رسانهای مانند سحاب میتوانند نقشهایی فراتر از یک شبکه کلاسیک ایفا کنند؛ نقشهایی که شاید کمتر دیده شوند، اما اثر آنها عمیقتر و ماندگارتر است.
* مدیر شبکه سحاب
12253722
مهمترین اخبار فرهنگیهنری











