آبان سال ۱۴۰۲ مرد میانسالی با مراجعه به پلیس آگاهی، ناپدید شدن پسرش را اعلام کرد و گفت: پسرم به نام بهزاد که مهندس بود با دوستانش کارگاهی در شهرک صنعتی راه انداخته و در زمینه تعمیر دستگاههای صنعتی فعالیت داشت. او صبح تا شب در محل کارش بود و با کسی هم اختلافی نداشت، اما از روز گذشته که به محل کارش رفت دیگر برنگشت.
در حالی که ردیابیها برای یافتن مرد جوان ادامه داشت، چند روز بعد خبر قتل مرد جوانی در یک کارگاه صنعتی به پلیس اعلام و مشخص شد مقتول برادر بهزاد همان مرد گمشده بوده است. همچنین کارگر کارگاه به اتهام قتل دستگیر شد. پدر مقتول به پلیس گفت: پسر بزرگم ابراهیم از شهرستان به تهران آمده بود تا پیگیر وضعیت برادرش شود. او به من گفت میخواهد به کارگاه برود و فیلم دوربینهای کارگاه را ببیند، اما خودش هم به یکباره ناپدید شد.
پس از آن مأموران به تحقیق از مسعود کارگر ۴۲ ساله کارگاه پرداختند.
وی در بازجوییهای بعدی به قتل دو برادر اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: چند هفته قبل صاحبکارم خسرو به من ۲۰ میلیون تومان داد تا بهزاد را به قتل برسانم. میگفت با او اختلاف مالی دارد، بعد هم قول داد بعد از قتل پول بیشتری بدهد که دیگر پولی نداد. من هم به خاطر مشکلات اقتصادی که داشتم پذیرفتم و با همدستی یکی از کارگران کارگاه به نام سعید، بهزاد را کشتم و جسدش را سوزاندیم.
چند روز بعد هم وقتی متوجه شدیم که برادرش خیلی پیگیر ماجراست به ناچار او را هم مثل برادرش با شلیک گلوله کشتم.
برادر بهزاد به کارگاه آمده بود و میخواست فیلم دوربینهای مداربسته را چک کند، از ترس اینکه دستم رو شود، او را نیز با شلیک گلوله به قتل رساندم.
با اعترافهای مسعود، همکارش نیز بازداشت شد، اما ادعا کرد که نقشی در دو جنایت نداشته است.
با تکمیل تحقیقات، برای مسعود به اتهام دو فقره قتل و برای خسرو به اتهام معاونت در دو جنایت کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. اما کارگر دیگر کارگاه آزاد شد.
در دادگاه چه گذشت؟
در این جلسه اولیای دم درخواست قصاص کردند.
سپس مسعود به جایگاه رفت و با پذیرش اتهام دو قتل عمد گفت: ۴ سال قبل از شهرستان برای کار به تهران آمدم و با حقوق ماهیانه یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان در کارگاه تراشکاری مشغول کار شدم.
وقتی خسرو پیشنهاد داد که ۲۰ میلیون تومان برای قتل بهزاد میدهد قبول کردم.
یک ماه پیش از قتل به مرز مهران رفتم و یک اسلحه و ۵ فشنگ جنگی خریدم و همه پول دریافتی را خرج کردم. شب حادثه با بهزاد و سعید قرار بود به باغ خسرو برویم که بین راه در اتوبان امام علی با اسلحه به سر بهزاد شلیک کردم. به طوری که شیشه جلوی ماشین خرد شد بعد جسد را در صندوق عقب ماشین دوستم گذاشتیم و آن را به کارگاه بردیم.
از قبل در کارگاه مقداری هیزم جمع کرده بودیم که با آن جسد را آتش زدیم و بقایای جسد را به حوالی مرزنآباد برده و در کنار یک رودخانه دفن کردیم.
چند روز بعد وقتی برادر بزرگترش ابراهیم به کارگاه آمد و پیگیر برادرش شد از ترس اینکه موضوع لو نرود او را به داخل کارگاه کشاندم و از فاصله ۳ متری به سرش شلیک کردم. من هیچ اختلافی با دو برادر نداشتم و هر دو قتل با دستور خسرو انجام شد.
پس از آن خسرو به جایگاه رفت و با رد اتهام معاونت در دو قتل گفت: من نه در جریان قتل بهزاد و ابراهیم بودم و نه میدانم که چرا مسعود دست به چنین جنایتی زده است.
او دو سال قبل از کارگاه من دزدی کرده و من اخراجش کرده بودم. همان موقع او آنقدر خواهش و التماس کرد که دلم سوخت و اجازه دادم برگردد، اما حالا نمیدانم چرا عنوان کرده که من دستور قتل دو برادر را دادهام.
با پایان دفاعیات متهمان، قضات ادامه جلسه را به بعد از تحقیقات بیشتر درباره نقش سعید در پرونده موکول کردند.
منبع: روزنامه ایران
12118180