داستان «زخمکاری» در فصل نخست برپایه دو شخصیت محوری کلید خورد که بعد از چهار فصل به نظر میرسد همچنان دو قطب اصلی روایت را به خود اختصاص دادهاند. مالک مالکی و سمیرا بخشی، در ابتدا «زن و شوهری» طماع به نظر میرسیدند که بهدنبال سهم خود از میراث ریزآبادیها بودند.
زوجی که آرامآرام در جریان قتل خانعمو و چند مزاحم دیگر در مسیر تحقق آرزوهایشان، رابطهشان به «همدستی» رسید و با باز شدن پای مسعود طلوعی، موقعیت دو «رقیب» را پیدا کردند و پس از خروش مالک و کوتاهشدن دست سمیرا از همان میراث، حالا در قامت دو «دشمن» به فصل چهارم رسیدهاند.
شاید مالک آنگونه که در مواجهه با دستمالچی مدعی شد، پروژه خود را پایانیافته تصور میکند و در مسیر تحقق یک زندگی کاملا معمولی به دنبال برگزاری مراسم عروسی رفته است، اما قطب دیگر ماجرای، شرایطی کاملا متفاوت دارد. سمیرای فصل چهارم «زخمکاری» مانند سمیرا فصل اول، زخمخورده و تحقیرشده است، اما اینبار طرف حسابش نه خاندان ریزآبادی، که مالک است. سمیرا با بازی تحسینبرانگیز رعنا آزادیور، نه فقط در مقیاس سریال «زخمکاری» که در میان تولیدات یک دهه گذشته شبکه نمایش خانگی، یکی از موفقترین و تأثیرگذارترین شخصیتها بوده است که مخاطبان ارتباط بسیار زیادی با او برقرار کردهاند و از همین زاویه بخشی از جذابیت فصل پایان سریال مهدویان هم تعیین سرنوشت اوست.
شخصیتی که در فصل اول ردای «لیدی مکبث» به تن کرد و در فصل دوم در قامت «مادر هملت» ظاهر شد تا در هر دو موقعیت خشم و کینه و انتقام را به تصویر درآورد. قصه «زخمکاری» در فصل سوم در جایی به پایان رسید که ماندگارترین قابش، سیلیهای پیاپی مالک بر صورت سمیرا و چهره خونآلود او بود. سمیرایی که در فصلهای قبلی با سیلی بر صورت مالک و میثم، به شهرت رسیده بود، حالا تقاص آن خروشهای جنونآمیز را در مواجهه با خروش مالک پس داد و با بار سنگین همین تقاص به فصل چهارم رسیده است.
او برای انتقام از مالک به همپیمانی نیاز داشت که به اندازه خودش از مالک کینه به دل داشته باشد و بهترین گزینه برایش پانی بود. پانتهآ که حالا تنها میراثدار واقعی خاندان ریزآبادیها به شمار میرود، بهدنبال احیای سهم خود از هلدینگ اجدادی است و به همین دلیل باردیگر به دعوت سمیرا پاسخ مثبت میدهد تا آتش انتقام زنانه آنها، علیه معشوق سابقشان شعلهورتر شود. جالب اینکه سمیرا در این میدان هیچ رقیبی هم برای خود احساس نمیکند.
در سکانسی از قسمت سوم فصل چهارم، جایی که همزمان با ورود پدر سیما به مراسم عروسی مالک، پانی و سمیرا در رستورانی کمین کردهاند تا حاصل کار خود را ببینند، پانی با لبخند کنایهآمیز، جایگاه باورنکردنی سیما در زندگی جدید مالک را به رخ سمیرا میکشد و او با غیظی آشنا در نگاهش، پاسخ میدهد: «من هیچ رقیبی ندارم... هیچ رقیبی!» سمیرا هنوز هم خود را مهره اصلی این رویارویی میداند. مالک از تکاپوی او برای انتقام بیخبر است. پانی گویی آگاهانه تن به بازی سمیرا داده و خودش هم ته ذهنش میداند که بازیچه اوست.
سیما هم که با سوختن راز ۲۰ ساله اش گویی دیگر آتویی دست سمیرا ندارد. سرانجام این سمیرا چه خواهد شد؟ او عامل مجازات چه کسانی میشود و خودش قرار است چگونه تقاص رویاهای جنونآمیزش را پس بدهد؟
12130415