دکتر محمد مصدق که همراه تعدادی از یاران پس از حملهی کودتاگران به منزلش به محل امنی رفته بودند پس از مدت کوتاهی خود را تسلیم کردند؛ و بدینترتیب دکتر مصدق در دادگاهی نظامی در پاییز ۱۳۳۲، محاکمه شد. به دلیل حمایتهای مردمی که در اعتراض به این امر به بستن بازارها و اعتصاب دانشجویی اقدام میکردند از شدت عمل در دادگاه نسبت به مصدق کم شد. در حکم دادگاه آمده است:
«در مورد متهم ردیف یک دکتر محمد مصدق علل و جهات مخففه موجود است که در نظریهی دادگاه مؤثر و موجب تخفیف کیفر نامبرده میباشد و آن اهمیت و اعتبار و خدمات و سابقهی متهم... در تبعیت از افکار عمومی ملت ایران... است... اعلیحضرت همایون شاهنشاه از انحراف و لغزش متهم ردیف غمضعین فرموده و به کرامت عالیهی خود از حق خصوصی صرفنظر و در موارد عدیده رعایت سوابق و ملاحظهی جهات اخلاقی را توصیه فرمودهاند. دادگاه با توجه به اوضاع و احوال خاصهی متهم جهات مذکوره را در تخفیف مجازات دکتر محمد مصدق مؤثر دیده... به لحاظ [بالا بودن]سن عمر متهم از شصت سال نامبرده را به سه سال حبس مجرد محکوم مینماید.»
وی پس از آزادی از زندان زیر نظر گاردهای نظامی به روستای خود (احمدآباد) اعزام شد و زیر نظر مأموران و جاسوسان دستگاه جاسوسی و امنیتی پهلوی به مدت یازده سال حبس گردید. در این دوره امکان هرگونه ارتباط با خارج و دخالت در مسائل روز از وی سلب گردید و در واقع به این طریق وی را خلعسلاح نموده و در کنترل کامل خود قرار دادند.
کسانی که جان خود را در این راه از دست دادند
مهمترین شخص از اعضای مؤسس و فعال جبههی ملی که جان خود را در این راه از دست داد، دکتر حسین فاطمی، وزیر امور خارجهی دولت دکتر مصدق بود. وی پیش از این پیشنهاد جانشینی دکتر مصدق از سوی شاه را رد کرد، در حالی که برخی دیگر از اعضای سرشناس جبههی ملی در مقابل این ترفند شاه فریب خوردند و به دشمنی با مصدق و جبهه ملی روی آوردند.
دکتر فاطمی که در دوران نخستوزیری دکتر مصدق سخنگوی دولت، معاون نخستوزیر و وزیر امورخارجه بود، به دلیل مواضع بسیار تندش که علیه دربار ـ چه در کودتای نافرجام ۲۵ مرداد و چه قبل از آن از جمله اینکه پس از فرار محمدرضا شاه از ایران مسئلهی جمهوری و از بین رفتن نظام سلطنت را در ایران مطرح کرد ـ پس از کودتای ۲۸ مرداد به زندگی مخفی روی آورد.
در این مدت، دکتر فاطمی در خانهی ستوان دکتر محسنی در نزدیکی میدان تجریش پنهان و سرانجام در اسفند ۱۳۳۲ توسط سرهنگ مولوی دستگیر شد. کودتاچیان در ابتدا سعی داشتند با حملهی شعبان بیمخ و چاقوکشان او، خود را از دست دکتر فاطمی خلاص کنند. زمان انتقال او از شهربانی به زندان لشکر ۲ زرهی شعبان جعفری به همراه ایادی خود به او حمله کردند. اما، خواهر دکتر فاطمی با انداختن خود بر روی برادر، او را از مرگ نجات داد. با این وجود دکتر فاطمی، چند زخم شدید چاقو برداشت وبه بیمارستان ارتش منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
دادگاه نظامی مأمور محاکمهی دکتر فاطمی در مهرماه ۱۳۳۳ تشکیل شد. در جلسات دادگاه، فاطمی را با آمبولانس و بر روی برانکار میآوردند. دادگاه نظامی پس از ده روز حکم اعدام فاطمی را صادر کرد. سرانجام در ساعت ۰۴:۷ بامداد روز چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ مراسم اعدام دکتر حسین فاطمی در لشکر ۲ زرهی در برابر شماری از افسران ارتش از جمله آزموده اجرا شد.
فداییان اسلام اگرچه در اکثر دوران دکتر مصدق در شمار مخالفین سرسخت وی محسوب میشدند، اما در تحصن دکتر مصدق و یارانش در دربار در تاریخ ۲۲ مهرماه ۱۳۲۸ در کنار مصدق قرار گرفتند و در ابتدا نیز نسبت به دکتر مصدق خوشبین بودند. هرچند اختلافنظرهای بین رهبران فدائیان اسلام وجود داشت. پس از کودتای ۲۸ مرداد فداییان اسلام نیز از جمله گروههایی بودند که توسط رژیم کودتا سرکوب شدند و در این جریان نواب صفوی بنیانگذار و نظریهپرداز فداییان اسلام و سه تن از رهبران این گروه مذهبی تیر باران شدند.
کریمپور شیرازی، ناشر و نویسندهی مقالات ضد حکومتی روزنامهی «شورش» بود. وی به صورت پیوسته مقالاتی در حمایت از سیاست دکتر مصدق چاپ میکرد. پس از کودتای ۲۸ مرداد کریمپور شیرازی دستگیر شد. ولی بلافاصله از طرف حکومت اعلام شد که وی قصد فرار داشت و میخواست با چراغ نگهبان را به آتش بکشد، چراغ بر سر خودش افتاد و نفت بر بدنش ریخت و در آتش سوخت به طوری که حتی پیچاندن او در پتو کارساز نبود. اما یکی از منابع مخالف اعلام کرد:
«.. چند روز بعد شایعاتی در تهران پیچید که در پایان یک جشن شادمانه در لشکر ۲ زرهی و گویا در حضور چند خانم بلندپایه که دل خونی از کریم پورشیرازی داشتند و قبلاً در روزنامه به آنها فحشهایی داده و تهمتهایی زده بود، کریمپور شیرازی را به حیاط کوچکی آوردند. چند تن از دژخیمان او را شبیه الاغ بر کف حیاط روی خاک و خل نشاندند و بر پشتش نشستند و در حالتی که شلاقش میزدند و علف در دهانش میگذاردند از جلوی خانمها عبور دادند و سپس ناگهان با ریختن نفت و کشیدن کبریت وی را که فریادهای وحشتناکی میکشید سوزاندند و به زغال تبدیل کردند. لقب «زغالسوز» از آن زمان روی تیمسار بختیار باقی ماند.»
کسانی که مدتی در زندان به سر بردند و سپس آزاد شدند
اکثریت قریب به اتفاق اعضای جبههی ملی که تا پایان همراه دکتر مصدق باقی ماندند پس از کودتای ۲۸ مرداد مدتی مخفی بوده و پس از تسلیم شدن زندانی شده و یا تبعید شدند، اما پیش از پایان مدت محکومیت خود آزاد گردیدند. مهمترین این افراد چنین سرنوشتی داشتند:
دکتر آذر: وزیر فرهنگ دولت مصدق تا ۲۷ دی۱۳۳۲ زندانی بود و پس از آزادی به طبابت در مطب خود مشغول شد و با حزب ایران نیز همکاری داشت.
امیرعلایی: وزیر اقتصاد، وزیر کشور، وزیر دادگستری و سرانجام وزیر مختار ایران در بلژیک بود؛ پس از کودتا به همکاری با نهضت مقاومت مل یپرداخت که زندانی و به برازجان انتقال یافت ولی پس از مدتی آزاد شد.
زیرکزاده: دو سال و نیم مخفی بود و پس از معرفی خود در سال ۱۳۳۴ در حدود شش ماه در لشکر ۲ زرهی زندانی شد.
سیدعلی شایگان: به دلیل سخنرانی تند خود در ۲۵ مرداد مورد کینهی رژیم پهلوی قرار گرفت. او ابتدا به حبس ابد محکوم شد، اما دادگاه تجدیدنظر او را به ده سال حبس محکوم کرد ولی در اسفند ۱۳۳۴ مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد و به آمریکا رفت و رهبری جبههی ملی در آمریکا را عهده دار شد.
حاج محمدحسن شمشیری: به دلیل حمایت از مصدق زندانی و مدت هفت ماه به جزیرهی خارک تبعید گردید.
اللهیار صالح: وزیر کشور و سفیر ایران در آمریکا در دولت مصدق بود. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد به ایران بازگشت و مدتی در انزوا زیست تا اینکه به جبهه ملی دوم ملحق شد.
دکتر غلامحسین صدیقی: وزیر پست و تلگراف و تلفن و وزیر کشور در دولت دکتر مصدق بود. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد در زندان لشکر ۲ زرهی به مدت ده ماه و نیم زندانی بود و پس از این مدت آزاد شد و تا سال ۱۳۳۸ بیشتر به کارهای فرهنگی مشغول بود.
داریوش فروهر: وی از معدود اعضای جبههی ملی بود که در جریان ۲۸ مرداد زخمی شد و پس از آن نیز به فعالیت و مبارزات خود ادامه داد و به دفعات زیاد تا سال ۱۳۳۵دستگیر و زندانی شد.
دکتر عبدالله معظمی: وی نمایندهی مجلس بود که در سال ۱۳۳۲ پس از پایان ریاست مجلس آیتالله کاشانی به مدت ۴۸ روز ریاست مجلس را بر عهده داشت و در ۱۱ مرداد ۱۳۳۲ یک روز پیش از برگزاری رفراندوم از ریاست مجلس استعفا داد. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد مدتی مخفی بود و با نهضت مقاومت ملی همکاری میکرد و به همین سبب در اردیبهشت ۱۳۳۴ بازداشت شد و به جنوب تبعید گردید. وی پس از آزادی به دامداری پرداخت و از فعالیت سیاسی کنارهگیری کرد.
خلیل ملکی: پس از جدایی از بقایی حزب نیروی سوم را تشکیل داد و به پشتیبانی دکتر مصدق و نهضت ملی پرداخت. پس از کودتای ۲۸ مرداد خلیل ملکی بدون محاکمه در قلعهی فلکالافلاک زندانی شد. وی پس از آزادی از زندان نیز به انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت اعتراض کرد و این اعتراض خود را بهصورت رسالهی بلندی در داخل و خارج از کشور منتشر ساخت.
محمود نریمان: وزیر دارایی مصدق که تا آخرین لحظه در کنار دکتر مصدق بود. او پس از تسلیم چند ماه در زندان لشکر ۲ زرهی زندانی بود و پس از آن به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت. در اردیبهشت ۱۳۳۴ به جنوب تبعید شد و پس از آن، حضور چشمگیری در فعالیتهای سیاسی نداشت تا اینکه در ۱۳۴۰ بر اثر سکتهی قلبی درگذشت.
به این ترتیب مشاهده میشود که اعضای جبههی ملی پس از مدت کوتاهی که زندانی شدند عملاً از انجام فعالیتهای سیاسی کنارهگیری کردند و برخی از آنان به فعالیتهای اقتصادی روی آوردند و گاهی با برخی از عوامل وابسته به رژیم پهلوی ارتباطهایی نیز داشتند.
کسانی که به دلیل وابستگی به رژیم مجازات نشدند
این گروه شامل افراد مختلفی میشود که برخی به دلیل اینکه پیش از کودتای ۲۸ مرداد از جبهه ملی جدا شدند و حتی به نوعی به کودتاگران کمک کردند، مورد تقدیر قرار گرفته و پاداش دریافت نمودند. از مهمترین افراد این گروه مظفر بقایی، حسین مکی، حائریزاده، عبدالقدیر آزاد و احمد ملکی را میتوان نام برد.
علاوه بر این افراد، کسانی هم که از جبهه ملی جدا نشده و ظاهراً تا پایان همراه دکتر مصدق بودند از مجازات زندان و تبعید در امان ماندند. از جملهی این افراد دکتر کریم سنجابی است که پس از کودتا نوزده ماه مخفی بود، ولی با شفاعت حشمتالدولهی والاتبار در سال ۱۳۳۴ خود را معرفی کرد و همان روز آزاد شد. ابوالقاسم امینی نیز که از همکاران مصدق در مجلس چهاردهم بود و مقامات استانداری اصفهان و کفالت وزارت دربار به او واگذار شد، پس از کودتا زندان یشد. گرچه در نامهیای شاه را «پسرهی نادان» خطاب کرده بود، اما با وساطت برادرش دکتر علی امینی که وزیر دارایی کابینهی زاهدی شده بود، از ایران تبعید شد و در شهر رم ایتالیا اقامت گزید.
مهندس کاظم حسیبی در سراسر دوران زمامداری دکتر مصدق مشاور نفتی نخستوزیر و نمایندهی تهران در دورهی هفدهم بود. وی نیز پس از کودتا تحت تعقیب قرار گرفت و پس از نوزده ماه با وساطت حشمتالدولهی والاتبار خودش را معرفی کرد و پس از یک ماه زندان آزاد شد.
برخی از اعضای جبهه ملی نیز در جریان محاکمه از خود ضعف نشان داده و حتی به گریه افتادند تا خود را تبرئه نمایند. دکتر فاطمی در دوران زندان خود در یکی از مکتوبات مینویسد:
«.. به دو نفر رفقا گفته شد امروز تجدیدنظر دادهاند. حضرتعالی از راه خانوادهشان بفرمایید به آنها بگویند خیلی کمظرفی از خود نشان ندهند، چنانکه امروز شنیدم رضوی پیش سربازها گریه کرده است. این کار خوب نیست. در دادگاه هم بسیار بد حرف زده و اعمال مصدق را تخطئه کرد. نتیجهاش را هم دید. بنده از او توقع یک چنین ضعفی را نداشتم.»
سرتیپ تقی ریاحی رئیس ستاد ارتش نیز چنین رویهای داشت. ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود آورده است که ریاحی در دوران مصدق محمدرضا را فرمانده کل قوا میدانست و قلباً از رویهی مصدق نسبت به نحوهی ادارهی ارتش راضی نبود. شاید به همین دلیل در روز ۲۸ مرداد چنانکه باید و شاید از حکومت مصدق دفاع نکرد و به گفتهی سرهنگ سررشته، افسر تجسس رکن دوم ستاد، ریاحی در ساعت یازده صبح آن روز دستور داد تانکهایی را که راههای ورودی به خانهی مصدق مسدود کرده بودند برچینند و به پادگانها برگردانند. در جلسهی دادگاه نیز ریاحی میکوشید خودش را از اقدامات مصدق مبرا سازد ولی دکتر مصدق همهی اقدامات ریاحی را پذیرفت. ریاحی در مورد سه روز ۲۵ تا ۲۸ مرداد در دادگاه گفت: «در این سه روز اتومات شده بودم..»
به این ترتیب جبهه ملی که مدتی برای خود دارای محبوبیت ملی در نزد مردم و کانون توجه در داخل و خارج از کشور بود با کودتایی یکروزه از هم پاشید و اعضای آن نیز که اکثریت آنان مورد عفو قرار گرفتند، به طور کلی و یا برای سالها، از سیاست کناره گرفتند. آنان درصدد بودند با روی آوری به فعالیتهای اقتصادی منافعی به دست آوردند و چه بسا در برخی از این فعالیتهای اقتصادی با دربار و هیأت حاکمهی رژیم پهلوی ارتباط مستقیم داشتند.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
12116011