باید هر چه زودتر میرسیدم میدان فلسطینِ تهران. باران هم شروع شد و مثل همیشه، خیابانهای تهران از ترافیک قفل شده بود.
سوار مترو شدم، میخواستم تئاتر شهر پیاده شوم که دیدم دیر میرسم؛ از خبرگزاری گفته بودند از ساعت ۱۶ پخش زنده داریم، دیر نشود!
به ناچار ایستگاه فردوسی پیاده شدم و آمدم بالا تا موتور بگیرم. باران آرام نمیگرفت، یک موتور آمد، گفتم چقدر میبری؟ قیمتی را گفت که پشیمان شدم!
منتظر بعدی شدم. نفر بعدی میگفت مسیرش میدان فلسطین نیست، بالاخره کنار آمد و من هم گفتم سر قیمت کنار میآییم. خدا پدرت را بیامرزد، قیمتی را بگو که هم شما راضی باشی، هم من!
ساعت به ۱۶ نزدیک میشد، راننده موتور پرسید چه شده عجله داری؟ گفتم "شنیدی سیدحسن نصرالله را شهید کردند؟ " گفت "آره". گفتم "برای همین مردم میدون فلسطین تجمع کردند. خبرنگارم و برای پوشش خبری میخوام برم اونجا. " هر طور شده بود، زیر باران، نزدیک میدان فلسطین شده بودیم.
رسیدیم به میدان و جمعیت حاضر. گفتم "خدا خیرت بده. خیلی ممنون. چقدر تقدیم کنم؟ " گفت نیازی نیست چیزی پرداخت کنی. اصرار کردم، گفت "نه! منم همینجا میزنم کنار. " او هم کنار مردم ماند، حالا هم او راضی بود، هم من.
ابراهیم اسدی بیدمشکی - خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان
12098002