به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، رضا رحمتی در یادداشتی نوشت: بعد از سقوط اسد، برندهترین بازیگر منطقهای «ترکیه» بوده است. سرعت حرکت تحریرالشام در سوریه که شهرهای این کشور را یکی بعد از دیگری زیر چکمههای ابومحمد جولانی قرار داد، همه را به فکر فرو برد اما از همان زمان مشخص بود که این گروه بهتنهایی و بدون حمایت اطلاعاتی و نظامی یک قدرت خارجی نمیتواند به این سرعت به عمق سوریه و دمشق برسد. البته بازیگران بسیاری در سقوط اسد نقش داشتند اما یکی، بازیگری امنیتی و ژئوپلیتیک تعیینکنندهای داشت و آن ترکیه بود. ترکیه به دلیل شرایط تاریخی، سوریه را بخشی از سرزمین فرهنگی و تاریخی خود قلمداد میکند. نگاه ترکیه نسبت به یادوارههای دوره عثمانی موضوع جدیدی نیست، سال 1393 نیز ترکیه بخشی از خاک سوریه را تحت تصرف درآورد و پرچم خود را بر سر مزار سلطان سلیمان برافراشت.
* ترکیه - ایران؛ ماجرای سوریه
بعد از سقوط اسد، ایران یکی از همپیمانان خود در منطقه را از دست داد و سیاست منطقهای ایران دچار شوک شد. این اتفاق در حالی بود که تا یک روز قبل از سقوط اسد و دمشق، وزیر امور خارجه ایران را همراه وزیر خارجه ترکیه در دیداری به سر میبردند که به دنبال عملی کردن نشستهای آستانه بود اما یک روز بعد همه چیز تغییر کرد و ورق برگشت. در ایران برخی شروع به تحلیلهای رمانتیک نسبت به رفتار ترکیه کردند و از آن تحت عنوان «خنجر زدن از پشت» ترکیه به ایران یاد کردند اما واقعیت ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه و واقعیت همسایگی و رقابت تاریخی بین ترکیه و ایران و ادراکی که ترکیه نسبت به ایران دارد، برخلاف ادراک نادرست برخی در ایران نسبت به ترکیه سبب شده است پیچیدگیهای معادلات بیشتر شده و ضرورت فهم مناسبات جدید اجتنابناپذیر شود.
* تحلیل ژئوپلیتیک؛ منازعه بر سر قدرت بین ترکیه و ایران
در طول تاریخ، همواره بین دولتهای فلات ایران و آناتولی مخاصمه، تهدید و رقابت جریان داشته است، حتی زمانی که در طول 2 قرن گذشته، 2 امپراتوری ایران و عثمانی پس از مبارزات و لشکرکشیهای متعدد بر ضد یکدیگر، سال 1639 میلادی به صلحی که بیشتر به یک جنگ سرد شباهت داشت، تن در داده و توافق کردند با یکدیگر وارد جنگ نشوند. در واقع اصل حاکم بر رفتار 2 کشور اصل موازنه قدرت است که بنیان درک واقعگرایانه روابط بینالملل است، البته بنا به تناسب، گاهی ایران دست برتر را داشته و گاهی ترکیه.
* بر هم خوردن موازنه قدرت بین 2 کشور
از قرن نوزدهم به بعد روابط بین ایران و ترکیه بر اساس منطق موازنه قدرت صورتبندی شده است، حتی در دورهای که رضاخان و آتاتورک بر ایران و ترکیه حاکم بودند و شباهتهای بسیاری بین آنها از نظر شخصیت سیاسی و هدفگذاری ملی وجود داشت، دو طرف نسبت به یکدیگر با منطق عدم قطعیت رفتار کردند؛ این موضوع در دوره محمدرضا نیز ادامه پیدا کرد. بعد از انقلاب نیز اگر چه ترکیه خود را وارد منازعه و جنگ ایران و عراق نکرد اما در فضای داخلی ترکیه دیدگاه منفی نسبت به ایدئولوژی تازه ایران بعد از انقلاب ایجاد شد. با عبور ایران از شرایط جنگ و قدرتگیری منطقهای ایران، کمکم مسائل بین ترکیه و ایران عمق تازهای به خود گرفت، بویژه در 15 سال گذشته، با تحولات بهار عربی یا بیداری اسلامی، موازنه قدرت بین 2 کشور ریخت جدیدی به خود گرفت.
بعد از سقوط صدام، ایران پیروز اصلی منطقه خاورمیانه شد. اسد نیز اگر چه بعد از هجوم اول تروریستها به سوریه دچار تزلزل در قدرت سیاسی بود اما حضور ایران در این کشور و در مرزهای اسرائیل، توانسته بود پای ایران را به مدیترانه باز کرده و قدرت باستانی ایران را بازیابی کند. چنین وضعیتی سبب شد ترکیه میدان منازعه را به ایران باخته و ایران به اسرائیل برسد. تغییر موازنه قدرت منطقهای بین ایران و ترکیه، قدرت منطقهای ایران را تشدید کرده و نظم منطقهای جدیدی ایجاد کرد. تقریبا بعد از اتفاقات مربوط به سقوط صدام، هر جا خلأ قدرت در منطقه شکل گرفته، رقابت برای پر کردن این خلأ قدرت شکل گرفته است، البته گاهی این مبارزه برای پر کردن خلأ قدرت به صورت پنهانی بوده است و گاهی به صورت نمایان و عملی انجام شده که تحولات اخیر سوریه نمود بارزی از مبارزه عملی و عریان برای پوشش دادن خلأ قدرت بود. اسد، نمود بارز و عینی این رقابت قدرت بوده است. تلاش ترکیه برای سقوط اسد و تلاش ایران برای ممانعت از سقوط اسد، عملا یک منازعه واقعگرایانه بر سر تصاحب کریدور بزرگی در منطقه خاورمیانه بوده است. جایگاه مهم سوریه از نظر ژئوپلیتیک که میتواند مسیر هر 2 کشور را برای رسیدن به اهداف کریدوری خود تسهیل کند، اهمیت اسد را فزونی بخشیده بود. ایران سقوط اسد را فروپاشی محور مقاومت تعبیر میکرد و ترکیه سقوط اسد را بازیابی قدرت منطقهای و تشدید وضعیت متناسب با عمق راهبردی خود در سرزمینهای پیشین عثمانی.
سوریه برای ترکیه یک خاصیت ژئوپلیتیک دیگر نیز داشت و آن «مساله کردها» بود، یعنی همان پاشنه آشیل همیشگی سیاست، فرهنگ، جامعه و روابط بینالملل ترکیه. کردهای سوریه بعد از اتفاقات سال 2011 به عنوان مهمترین دشمن نزدیک ترکیه تصویر شدند، خاصه که شراکت قومی و خویشاوندی با بستگان شمالی خود در ترکیه داشتند و این برای ترکیه به عنوان کشوری که بر اساس یک خوانش قومی زیست میکند، موضوع پیچیده و دشواری بوده است. در واقع بحران سوریه از 2 حیث رقابت بین 2 کشور را علنی کرد که در جای خود هر بعد اهمیت ویژهای داشته است.
* سقوط اسد و پیروزی ترکیه
سقوط اسد برگ اصلی بود که ترکیه نسبت به ایران رو کرد. ترکیه توانست امیال ژئوپلیتیک خود را دنبال کرده و یکی از دردسرهای خود برای رسیدن به مرزهای اسرائیل را کم کرده، کنترل بر موضوع کردها را تسری بخشیده و سیاستهای خود را با ادراک کلی نسبت به مزاحمتهای ژئوپلیتیک خود دنبال کند. ترکیه موفق به سقوط اسد شد و توانست سوریه را از آن خود کند. اگر چه، هیچ مشخص نیست سوریه؛ این عروس بیشوهر در نهایت به چه سمتی حرکت کند و نتیجه این منازعه ژئوپلیتیک و رقابت بر سر قدرت بین ایران و ترکیه به کجا ختم شود اما آنچه اینک مشخص است اینکه ترکیه پیروز منازعه سوریه است.
* عراق؛ صحنه جدید رقابت؟
رقابت ایران و ترکیه به سوریه منتهی نخواهد شد و احتمال سرریز این رقابت به عراق وجود دارد، خاصه اینکه ترکیه نسبت به وضعیت قدرت اطلاعاتی خود اعتماد به نفس پیدا کرده و نفوذ بینظیری در همسایه غربی عراق پیدا کرده است. ترکیه بخوبی میداند در ماجرای سقوط صدام، ایران نقش گستردهای در معادلات سیاسی و منطقهای عراق داشته است، بویژه بعد از سرایت داعش به عراق، ایران توانست عراق را از گزند تروریسم رها کرده و عراق را به عنوان کریدوری برای رسیدن به مدیترانه در نظر گیرد. حالا باید دید ترکیه و ایران رقابت ژئوپلیتیک را چگونه پیش خواهند برد.
* گسترش ناامنی به داخل ایران؟
افتتاح شبکه فارسی TRT را باید دنباله رقابت ژئوپلیتیک ایران و ترکیه و تلاش ترکیه برای نفوذ به داخل مرزهای ایران قلمداد کرد. ترکیه با این سیاست به دنبال ایجاد زمینه برای زیر سوال بردن «ایده ایران» است؛ همان چیزی را که تحلیلگران نسبت. ترکیه روایت میکنند، یعنی ترکیه ملت نیست، بلکه قومیت است. ترکیه تلاش دارد با حذف المانهای «ملتبودگی» نسبت به ایران پمپاژ کند. بدیهی است که این یک رقابت ژئوپلیتیک برای گسترش دامنه نفوذ و تلاش برای استیلای منطقهای است.
* میدان بعدی نبرد کجاست؛ «زنگزور»
ایران و ترکیه در یک منازعه ژئوپلیتیک هستند و این منازعه حتی اگر رویهای ایدئولوژیک (رقابت ترکیه سنی و ایران شیعی) به خود بگیرد اما ماهیت این رقابت ژئوپلیتیک و بر اساس منطقه مبارزه و منازعه قدرت است. هر جا ایران از خود ضعف نشان دهد، ترکیه بر آنجا مستولی میشود، هر جا هم ترکیه ضعف نشان دهد، ایران خلأ قدرت را پر خواهد کرد. این میدان مبارزه و منازعه را نمیتوان با توهمات رمانتیسیسم سیاسی تحلیل کرد، این منازعه را باید بر اساس منطق منازعه قدرت تحلیل کرد. از هماینک نیز مشخص است بعد از پیروزی ترکیه در شام و تسری موضوع به فضای داخلی ایران، باید منتظر بازیگری ژئوپلیتیک ترکیه در دالان یا کریدور «زنگزور» باشیم؛ رقابتی که نیاز به هوشمندی ایران دارد، خاصه که وضعیت ایران در شرایط حساسی است که نیاز به انسجام بیشتر در تصمیمگیریهای سیاسی و سیاست خارجی است.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/
12129590