سحرگاهی که تاریخ ایستاد/ روایتی از فرماندهانی که میدان را ترک نکردند

باشگاه خبرنگاران جوان - سحرگاه جمعه پنجم دیماه ۱۳۸۲، زمین در جنوبشرق ایران بهناگاه آرامش شبانه شهر تاریخی بم را درهم شکست. زمینلرزهای با بزرگای ۶.۶ ریشتر، در زمانی کوتاه شهری زنده را به ویرانهای گسترده بدل کرد؛ لرزهای که دامنه آن نهتنها بم، بلکه شهر کرمان و بخشهایی از استان سیستان و بلوچستان را نیز تحت تأثیر قرار داد. در نخستین ساعات پس از حادثه، قطع ارتباطات، تخریب زیرساختها و نابودی گسترده بافت شهری، امکان ارائه تصویری روشن از ابعاد فاجعه را سلب کرده بود.
با گذشت زمان و انتشار نخستین تصاویر، واقعیت تلخ خود را آشکار کرد؛ شهری فرو ریخته، خیابانهایی مسدود از آوار، و مردمی که زیر خرابهها گرفتار شده بودند. بم، که پیش از زلزله جمعیتی بیش از ۹۰ هزار نفر داشت، در عرض چند ثانیه بخش قابلتوجهی از ساکنان خود را از دست داد. بر اساس آمارهای رسمی، این حادثه بیش از ۳۴ هزار جانباخته، دهها هزار مجروح و هزاران بیخانمان بر جای گذاشت؛ هرچند بسیاری از کارشناسان معتقدند شمار واقعی قربانیان فراتر از آمارهای ثبتشده است.
مردمی در جستوجوی امداد
پیش از زلزله، شهر بم از چند مرکز درمانی از جمله بیمارستان دولتی امام خمینی (ره)، بیمارستان خصوصی افلاطونیان و زایشگاه مهدیه برخوردار بود. زلزله، اما بخش عمده این مراکز را از چرخه خدمت خارج کرد. بیمارستان امام خمینی (ره) و زایشگاه مهدیه بهطور کامل تخریب شدند و بیمارستان پاستور که در مرحله ساخت قرار داشت، امکان بهرهبرداری فوری نداشت. در چنین شرایطی، هزاران مجروح نیازمند خدمات درمانی فوری بودند، در حالی که ظرفیت درمانی شهر عملاً به صفر رسیده بود و بیمارستانهای مرکز استان نیز توان پاسخگویی به این حجم از مصدومان را نداشتند.
زمستان سرد کویر، کمبود امکانات و تداوم پسلرزهها، وضعیت را پیچیدهتر میکرد. در این میان، مسئله اصلی نهفقط امدادرسانی زمینی، بلکه انتقال سریع مجروحان به مراکز درمانی سایر استانها بود؛ اقدامی که بدون یک پایگاه هوایی فعال، عملاً غیرممکن به نظر میرسید.
فرودگاهی که دوباره زنده شد
فرودگاه بم، که خود در جریان زلزله آسیب جدی دیده بود، بهعنوان تنها گلوگاه حیاتی برای امدادرسانی هوایی شناخته میشد. باند فرودگاه ترک برداشته، تأسیسات آسیبدیده و برج مراقبت با اختلال جدی مواجه بود. در چنین وضعیتی، تصمیمگیری برای استفاده از این فرودگاه، نیازمند جسارت، مدیریت میدانی و پذیرش ریسک بالا بود.
در همین ساعات اولیه، شهیدقاسم سلیمانی فرمانده وقت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شهیداحمد کاظمی فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه، پس از اطلاع از گستردگی فاجعه، بیدرنگ خود را به بم رساندند. این دو فرمانده که سالها تجربه مدیریت میدانهای پیچیده را در کارنامه داشتند، این بار نه در صحنه نبرد، بلکه در میانه بحرانی انسانی، مسئولیتی سنگین را بر عهده گرفتند.
نخستین هواپیمایی که حامل این فرماندهان بود، با وجود شرایط نامناسب باند، در فرودگاه بم به زمین نشست؛ فرودی که بهگفته حاضران، نقطه عطفی در آغاز عملیات امدادرسانی هوایی محسوب میشد. فعال شدن دوباره باند، امیدی تازه در دل امدادگران و مدیران بحران ایجاد کرد.
مدیریت بحران در میدان عمل
با تصمیم مشترک سرداران شهید سلیمانی و شهید کاظمی، فرودگاه بم بهسرعت به مرکز فرماندهی عملیات انتقال مجروحان تبدیل شد. ترمیم اضطراری باند، ساماندهی ترافیک هوایی، هماهنگی با هواپیماهای نظامی و غیرنظامی و ایجاد نظم در شرایطی که هر لحظه بر شمار مجروحان افزوده میشد، بخشی از اقداماتی بود که بهصورت شبانهروزی دنبال شد.
در اوج بحران، فرودگاه بم به پرترددترین فرودگاه کشور بدل شد؛ بهگونهای که در مقاطعی، هر ۱۰ تا ۱۲ دقیقه یک هواپیما این فرودگاه را ترک میکرد. طی کمتر از ۲۴ ساعت، صدها پرواز امدادی انجام شد و هزاران مجروح بدحال به بیمارستانهای استانهای مختلف منتقل شدند. بر اساس گزارشهای رسمی، تنها در روزهای نخست، بیش از ۳۰ هزار مصدوم از طریق هوایی از بم خارج شدند؛ اقدامی که بهاعتقاد کارشناسان، جان هزاران نفر را نجات داد.
حضور فرماندهان در خطوط مقدم امداد
آنچه این عملیات را متمایز میکرد، صرفاً حجم و سرعت آن نبود، بلکه حضور میدانی فرماندهان در کنار مجروحان بود. روایتهای متعدد از آن روزها نشان میدهد که شهید قاسم سلیمانی و شهید احمد کاظمی، نهتنها هدایت کلان عملیات را بر عهده داشتند، بلکه شخصاً در انتقال مجروحان، رسیدگی به وضعیت آنان و اولویتبندی اعزامها نقشآفرینی میکردند.
در سالن فرودگاه، جایی که مجروحان بر روی برانکاردها صف کشیده بودند، شهید قاسم سلیمانی در کنار امدادگران حضور داشت و در مواردی، با دستان خود مجروحان بدحال را به داخل هواپیما منتقل میکرد. شهید احمد کاظمی نیز همزمان، با بیسیم در دست، میان باند، برج مراقبت و سالن ترمینال در رفتوآمد بود تا کوچکترین وقفهای در پروازها ایجاد نشود.
تصمیمهایی که جان نجات داد
در شرایطی که پروتکلهای معمول پروازی پاسخگوی بحران نبود، مدیریت میدان اقتضا میکرد تصمیمهایی خارج از روالهای رایج اتخاذ شود. بنا به گزارشها، در مقاطعی چند هواپیما بهصورت همزمان در آسمان، روی باند و در انتهای باند قرار میگرفتند؛ تراکمی بیسابقه که تنها با هماهنگی دقیق و اعتماد متقابل میان تیمها امکانپذیر بود.
در یکی از جلسات رسمی که با حضور رئیسجمهور وقت در فرودگاه بم برگزار شد، گزارشی از این عملیات ارائه شد که از ثبت رکورد فرود بیش از ۱۵۰ هواپیما در مدتزمانی کوتاه حکایت داشت. در همان گزارش تأکید شد که تخلیه سریع مجروحان بدحال، بهطور مستقیم از افزایش تلفات انسانی جلوگیری کرده است.
نکته قابلتوجه آن است که حضور این فرماندهان در بم، نه بر اساس یک مأموریت اداری رسمی، بلکه برآمده از احساس مسئولیت شخصی و تشخیص ضرورت میدان بود. روایتهای خانواده شهید کاظمی نشان میدهد که او بلافاصله پس از دریافت خبر زلزله، بدون هیچگونه تشریفات، خانه را ترک کرد و روزها در بم ماند؛ حضوری که حتی در قابهای رسانهای نیز کمتر دیده شد.
این رویکرد، که مبتنی بر گمنامی و پرهیز از نمایش بود، سبب شد بخش قابلتوجهی از تلاشها در همان روزها کمتر بازتاب رسانهای پیدا کند؛ اما اثر آن در کاهش آلام مردم بم، ماندگار شد.
زلزلهای که همدلی آفرید
اگرچه زلزله بم زخمی عمیق بر پیکره ایران برجای گذاشت، اما همزمان صحنهای کمنظیر از همبستگی ملی و بینالمللی را رقم زد. از نیروهای امدادی و داوطلبان مردمی گرفته تا کمکهای خارجی، همه در تلاش بودند بخشی از رنج مردم این شهر را کاهش دهند. در این میان، نقش مدیریت میدانی و تصمیمگیریهای سریع، عاملی تعیینکننده در اثربخشی این همدلی بود.
یادآوری یک تجربه ماندگار
اکنون که بیش از دو دهه از آن سحرگاه تلخ میگذرد، زلزله بم همچنان در حافظه جمعی ایرانیان زنده است؛ نهفقط بهعنوان یک فاجعه طبیعی، بلکه بهعنوان آزمونی بزرگ برای مدیریت بحران، همبستگی اجتماعی و مسئولیتپذیری انسانی. در مرور این تجربه، نامهایی، چون شهید قاسم سلیمانی و شهید احمد کاظمی، یادآور فرماندهانی است که در یکی از سختترین لحظات تاریخ معاصر، میدان را ترک نکردند و نقشآفرینیشان فراتر از وظایف سازمانی تعریف شد.
زلزله بم، با همه تلخیهایش، نشان داد که در دل بحران، تصمیمهای بهموقع و حضور مسئولانه میتواند مسیر یک فاجعه را تغییر دهد؛ تجربهای که همچنان میتواند چراغ راه مدیریت بحران در آینده باشد.
از فردوگاه بم تا پردهای نقرهای
با گذشت بیش از دو دهه از زلزله ویرانگر بم، نقش فرماندهان میدانی در مدیریت ساعات ابتدایی این بحران انسانی، همچنان محل توجه پژوهشگران، مستندسازان و هنرمندان است. در همین چارچوب، روایت نقش مؤثر شهید احمد کاظمی در ۱۸ ساعت نخست پس از وقوع زلزله، بهتازگی دستمایه تولید یک اثر سینمایی قرار گرفته است.
فیلم سینمایی احمد به کارگردانی امیرعباس ربیعی، با تمرکز بر مدیریت میدانی شهید احمد کاظمی در ساعات اولیه پس از زلزله بم ساخته شده و از سوم دیماه در سینماهای کشور اکران شده است. این فیلم، با نگاهی مستند داستانی، تلاش دارد بخشی از تصمیمها، فشارها و لحظات سرنوشتسازی را به تصویر بکشد که در آن، فرودگاه بم به محور اصلی نجات جان هزاران مجروح تبدیل شد.
بر اساس آنچه از محتوای فیلم اعلام شده، «احمد» بیش از آنکه صرفاً روایتی از یک حادثه طبیعی باشد، تصویری از مدیریت بحران، مسئولیتپذیری فردی و کنشگری فرماندهای است که در شرایطی فراتر از وظایف سازمانی، در متن میدان باقی ماند. تمرکز فیلم بر ساعات ابتدایی پس از زلزله، بازهای که بیشترین تأثیر را در کاهش تلفات انسانی داشت، این اثر را به روایتی متمرکز و زمانمند از یکی از حساسترین مقاطع حادثه بم تبدیل کرده است.
روایتهایی که ماندگار شدند
در کنار روایت سینمایی، نقش شهید احمد کاظمی در زلزله بم پیشتر نیز در قالب آثار مکتوب مورد توجه قرار گرفته است. کتاب «خط تماس» نوشته محمدرضا بایرامی در انتشارات شهید کاظمی، از جمله آثاری است که با نگاهی روایی، به بخشهایی از زندگی و مسئولیتهای این فرمانده پرداخته و در فصلهایی از آن، به حضور مؤثر وی در بحران زلزله بم اشاره شده است.
«خط تماس» تنها به یک مقطع زمانی محدود نمیماند؛ این کتاب، مخاطب را به دل هشت سال دفاع مقدس میبرد و در کنار روایتهایی از فرماندهانی، چون حاج قاسم سلیمانی، به مواجهههای میدانی با چهرههایی همچون شهید مهدی باکری، شهید حسین خرازی و شهید محمدابراهیم همت نیز میپردازد. در این میان، زلزله بم بهعنوان یکی از صحنههای متفاوت کنشگری فرماندهان، جایگاهی ویژه در روایت کتاب دارد؛ صحنهای که جنگ در آن حضور ندارد، اما بحران، به همان اندازه سرنوشتساز است.
منبع: مهر
12252448
مهمترین اخبار وبگردی











